با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
تاکنون نظریات زیادی در مورد منشا منظومه شمسی و زمین ارائه شده است، در میان آنها ، دو نظر اساسی وجود دارد. اولی فرضیه برخورد نزدیک نام گرفته است. بر این پایه است که سیارهها ، از مواد جدا شده از خورشید ، تشکیل شدهاند. بر طبق آن ، کشش گرانشی یک ستاره یا دنبالهدار به حدی بوده است که هنگام عبور از کنار خورشید مقداری از ماده آن را بیرون کشیده است. زمین ما عضوی از خانواده خورشید است.
منظومه شمسی نه سیاره اصلی تعداد زیادی قمر طبیعی (اقمار) ، تعداد زیادی سیارکها ، تعداد نامعلومی ستارههای دنبالهدار به همراه شهابها ، شهاب سنگها به دور خورشید در حال گسترش هستند.
چطور هر چیزی سر جای خود قرار دارد و جهان روی پای خود ایستاده است؟
نیرویی که دو پای شما را به زمین وصل می کند و تمام جهان را در کنار یکدیگر قرار داده است جاذبه است . جاذبه نیرویی است که بین هر دو شی وجود دارد تا آنها را ثابت و روی زمین نگه دارد.
این نیرو باعث گردش سیارات به دور خورشید می شود. همین طور گردش ماه به دور زمین به دلیل وجود جاذبه است.
عزیزان نوجوانی که به نجوم و ستارگان علاقه دارند مطمئنا کتاب هایی درباره نجوم خوانده اند و فیلم هایی را که در مورد نجوم و ستارگان ساخته شده را دیده اند. ستاره ای به زمین می افتد و انسانی با لمس کردن آن نیرویی خارق العاده به دست می آورد یا ستاره ای به زمین می افتد و سرنوشتی مرگبار برای ساکنان یک محله به وجود می آورد و …
نيم نگاهي به آسمان در شبهاي سرد زمستاني خالي از ابر، كافي است تا انسان به منظره ستارگان چشمك زن توجه پيدا كند. علت چشمك زدن ستارهها چيست؟ چرا ستارههاي رقصان و برق زن در زمستان حتي تماشاييتر از تابستان ميشوند؟
گوی آتشین مورد نظر در نظریه انفجار بزرگ، حاوی هیدروژن و هلیوم بود، که در اثر انفجار بصورت گازها و گرد و غباری در فضا بصورت پلاسمای فضایی متشکل از ذرات بسیاری از جمله الکترونها ، پروتونها ، نوترونها و نیز مقداری یونهای هلیوم به بیرون تراوش میکند. با گذشت زمان و تراکم ماده در برخی سحابیها شکل می گیرند. این مواد متراکم رشد کرده و تودههای عظیم گازی را بوجود میآورند که تحت عنوان پیش ستارهها معروفند و با گذشت زمان به ستاره مبدل میشوند. بسیاری از این تودهها در اثر نیروی گرانش و گریز از مرکز بزرگ و کوچک میشوند، که اگر نیروی گرانش غالب باشد، رمبش و فرو ریزش ستاره مطرح میشود و اگر نیروی گریز از مرکز غالب شود، احتمال تلاشی ستاره و شکل گیری اقمار و سیارات میرود.
در چين باستان از کايت که مدل هاي ابتدايي گلايدرها هستند استفاده نظامي مي شد. اولين مدل گلايدر در 500 سال قبل از ميلاد ساخته شد پس از آن افراد زيادي دست به ساخت اين نوع هواپيماها کردند که معروف ترين آنها عباس ابن فرناس بود که به مدل هاي قبلي خاصيت تغيير وزن و بالهايي که را اضافه کرد که به پشت فرد نصب شده و با دست او هدايت مي شد. او همچنين توانست 10 دقيقه با پرنده خود پرواز کند، البته شايان ذکر است که او در هنگام نشستن به زمين خورد و به طور جدي مصدوم شد.
در دوران معاصر شرکت هواپيماسازي شوايزر (Schweizer) ،که از قديمي ترين شرکتهاي هواپيمايي در دنيا مي باشد، سازنده ي يکي از نخستين گلايدر ها در سال 1930 مي باشد. اين گلايدر که (SGP1-1) نامگذري شد، در19 ژوئن به پرواز درآمد. ساخت اين گلايدر 135 dol-آر هزينه در بر داشت. مدل بهبود يافته ي آن (SGP1-2) نيز بلافاصله بعد از نمونه اوليه ساخته شد. درسال 1937 گلايدر(SGP1-7) جهت فروش به باشگاه آلتسکروس (Altosqurus glider club ) به قيمت 595 dol-آر ساخته شد. در سال 1940 گلايدر (SGS2-8) مسافت 219 مايل را پيمود و اين اولين رکورد مناسب براي يک هواپيماي بدون موتور بود. در سال 1942 اين شرکت جهت حمايت از نيروي هوايي ارتش امريکا شروع به ساخت گلايدرهاي آموزشي (TG-2) کرد و در سال 1943 اولين پرواز گلايدر آموزشي (TG-3A) انجام شد. سطح بالها و دم اين پرنده از چوب ساخته شده بود.
در هفدهم سال 1946 مدرسه تجاري گلايدر توسط اين شرکت افتتاح شد که همچنان تا به امروز به کار خود ادامه مي دهد و قديميترين مدرسه گلايدر تجاري در دنيا است. اين آشنايي مختصر تنها در مورد بخشي از تاريخچه ي گلايدر مي باشد . اطلاعات بيشتر در اين زمينه نيازمند صرف زمان و منابع بيشتري مي باشد که علاقمندان مي توانند آنرا دنبال کنند.
گلايدرها هواپيماهايي هستند که موتور ندارند، بنابر اين براي اينکه آنها مانند يک هواپيماي معمولي به پرواز در آيند، يا بايد آنها را در هوا کشيد يا بايد از يک نقطه ي بلندتر از محل فرود آنها، پرتابشان کرد. در اين صورت چون نيروي جلوبرنده ي به خصوصي به گلايدر وارد نمي شود، پس از پرتاب گلايدر شروع به نزول و پايين آمدن مي کند. بنا بر اين مطلوب اين است که آنها به آهستگي ارتفاع کم کنند. اين بدان معناست که گلايدرها بايد از طراحي دقيق تري نسبت به هواپيماهاي موتوردار برخوردار باشند.
موشک آبی چیست؟ در ساده ترین تعریف می توان موشک آبی را یک بطری نوشیدنی گازدار معرفی کرد که به صورت وارونه قرار گرفته و در انتهای آن دماغه (نوک) موشک نصب شده است. درون بطری موشک تا حد معینی آب وجود دارد که این آب نقش سوخت موشک را ایفا خواهد کرد. در پایین موشک (دهانه بطری) نیز می توان از نازل استفاده کرد. استفاده از بال هم جهت پرواز بهتر و پایداری بیشتر توصیه می شود. دماغه یا نوک موشک قسمتی است که وظیفه شکافتن هوا و آئرودینامیک کردن جریان روی بطری نوشابه را دارد. بعلاوه اگر قرار باشد موشک شما مجهز به چتر فرود باشد و یا باری را حمل کند؛ این قسمت بهترین گزینه است. بال ها یا پره ها از مهمترین قسمت های موشک آبی شما ، و مهمترین وجه تمایز یک بطری ساده و یک موشک آبی هستند. بال های موشک باعث می شوند به هنگام پرواز پایداری بیشتری ایجاد شود. تا کنون شکل ظاهری یک موشک آبی را توصیف کردیم. ولی موشک چگونه پرواز خواهد کرد؟
برای پرواز موشک باید یک مکانیزم پرتاب برای آن طراحی کنیم. مکانیزم پرتاب: برای اینکه موشک ما بتواند در هوا پرواز کند باید به نوعی انرژی حرکت خود را در طول مسیر تامین کنید. همانطور که اشاره شد، آبی که درون موشک ریخته می شود کار سوخت را انجام می دهد. برای پرتاب موشک ابتدا باید قدری آب در آن ریخته و سپس بوسیله یک پمپ (تلمبه) درون آن را پر از هوا با فشار زیاد کرد. با وارد کردن هوای بیشتر در قسمت بالایی موشک، حباب های هوا از میان آب درون موشک بالا رفته و به قسمت بالایی می روند. برای افزایش فشار هوای درون موشک از یک مکانیزم یک طرفه استفاده می شود ، که هوا را به درون موشک تلمبه می کند ولی مانع خروج آب می شود. بعد از رسیدن فشار هوای درون موشک به مقدار مطلوب، با استفاده از یک ضامن ، ناگهان در بطری باز می شود و هوای درون بطری که فشار بیشتری از فشار اتمسفر دارد راه خروج پیدا می کند. اما از آنجا که آب موجود در بطری راه خروج هوا را مسدود کرده است، به جای هوا، آب با فشار زیاد از زیر موشک خارج می شود که همین امر باعث ایجاد نیروی پیشران برای موشک می شود. سر همه ی بطری های موجود در بازار کم و بیش به شکل نازل عمل می کنند و همین امر باعث می شود که سرعت خروج آب ، و به تبع آن مومنتوم ایجاد شده نیز بیشتر شود. اگر موشک درست طراحی شده باشد حرکت مستقیم خود را آغاز می کند و بسته به جهت پرتاب، تا مسافت زیادی پیش می رود.
ایمن سازی پرواز: دو روش برای ایمن سازی پرتاب موشک آبی وجود دارد: 1- تعبیه یک چتر فرود در ته بطری (نوک موشک) که باعث می شود سرعت موشک به هنگام فرود کاهش یابد و امنیت بیشتری ایجاد شود. بعلاوه به خود موشک نیز آسیب کمتری خواهد رسید. البته تعبیه چتر و تعیین اینکه دقیقا چه موقع چتر باز شود کار سختی است و نیاز به نبوغ زیادی دارد. روش دیگر آن است که موشک را با یک زاویه خاص پرتاب کنیم. با انتخاب یک زاویه پرتاب مناسب ، موشک مسافت زیادی را به صورت افقی طی خواهد کرد. یک موشک ساده ولی دقیق می تواند بردی معادل 20 تا 30 متر داشته باشد. مهمترین مشکل پرتاب موشک با زاویه آن است که موشک دیگر نمی تواند روی انتهای خود قرار بگیرد و باید حتما یک سکوی پرتاب برای این کار تعبیه شود.
در سال 1960 ، ستاره شناسان اشیا عجیبی را مشاهده کردندو آنها را اختر نما نامیدند چون این اشیا به عنوان منبعی قوی از امواج رادیویی شناخته شدند.
در واقع اختر نما ها منبع نور و امواج رادیویی هستند. اخترنماها بسیار قوی هستند و مانند کهکشان ها که منبع عظیمی از انرژی اند برای دنیا مفید هستند. آنها دورترین اجرامی هستند که تا به حال شناخته شده اند. اخترنما ها بسیا نورانی هستند.
برای اینکه بتوانید میزان نور اخترنماها را درک کنید بهتر است صدها کهکشان را تصور کنید که با انرژِی 1 میلیارد خورشید می سوزند و نور ایجاد می کنند!
اختر نما ها از نظر اندازه از کهکشان ها کوچک تر هستند.
1- برنامه ریزی داشته باش خیلی از دانش آموزان چندان در درس خواندن نظم ندارند، اگر می خواهی موفق باشی، سعی کن برنامه ای برای لحظه های هر روزت داشته باشی 2- باز خورد ها را ببین خیلی ساده است که آدم در مقابل نظر و انتقاد دیگران، حالت دفاعی به خودش بگیرد اما اگر درست نگاه کنی متوجه میشوی که این جور حرفها هدیه است سعی کن نظر دیگران را بعنوان منبع اطلاعاتی نگاه کنی 3- خودت را به چالش بکش آدم وقتی به اهداف بزرگ فکر کند چه کار ها که نمی تواند بکند! متاسفانه بعضی آدمها نمی دانند که چه ذهن قوی و خلاقی دارند. تو اینطور نباش، باشد؟ 4- مقصدت کجاست؟ برای چه به مدرسه میروی؟ برای گرفتن مدرک ؟ برای اینکه پدرت همیشه می خواسته دکتر بشوی؟ برای اینکه بتوانی در آینده در جایی استخدام شوی و کار کنی؟ یا برای یادگرفتن چیزهای تازه ای که هر بار شگفت زده ات کند؟ 5- با دوستان با هوش بگرد اگر با دوستانی میگردی که موفقیت تحصیلی تو چندان برایشان مهم نیست احتمالاً بر خلاف جریان شنا می کنی، نمی گویم ارتباطت را با دوستانت حذف کن اما باید دوستی ات را با آنها لااقل در دوران تحصیل محدود کنی 6- اولین باش درس خواندن شغل شماست. اگر ورزشکار در ورزش موفق است ، اگر دکتر در طبابت و وکیل در وکالت و بازیگر در بازیگری و …. تو هم موفقیتت در درس خواندنت است. 7- بپرس اگر نمی فهمی ساده به نظر می رسد نه؟ ولی همیشه اینطور نیست، دلایل زیادی هست که مانع میشود دستت را بلند کنی و بگویی که چیزی را نفهمیده ای. خجالت و کمرویی، حوصله نداشتن، ترس از حرفهای دیگران و… نکته اینجاست که ما به مدرسه میرویم که چیزهای جدید یاد بگیریم بنابراین اگر چیزی را نفهمیده ای خوب است بپرسی.
فتحالله بينياز :ادبيات دهـهي 80، خلاقيت بيبازتاب است
به عقيده ي بينياز پيشرفت و اعتلاي ادبيات داستاني دههي مورد نظر مانند ديگر عرصههاي زندگي اجتماعي بوده است؛
او با اشاره به نمود خلاقيت نويسندگان دههي 80 در برخي آثار گفت: شماري از نويسندگان خلاقيت و استعداد خود را در داستان کوتاهي يا بخشي و بخشهايي از يک رمان نشان دادند؛ اما اين جرقهها به دلايل پرشمار بازتاب وسيع اجتماعي نداشته است. مهمترين دليل در اينجا، بيگانه بودن آحاد جامعه با ادبيات داستاني جدي است؛
بينياز عامل ديگر در کمرنگ شدن نمود خلاقيت نويسندگان را مسائل معيشتي خواند و تأکيد کرد: خلاقيت، جدا از اينکه امري دروني است و به قول ماوراءطبيعيانديشان، نوعي الهام و به قول نظريهپردازان، «تجلي» است، رابطهي تنگاتنگي با دانش و اطلاعات و تجربهي زيسته دارد.
الکترون ها در مدارهای مختلف به دور آن در حال چرخش هستند.هر هسته هم از پروتون و نوترون تشکیل شده است.تعداد پروتون های موجود در هسته تمامی اتم های یک عنصر یکسان است.تعداد نوترون های هسته می تواند بدون ایجاد تغیییر شیمیایی در عنصر متفاوت باشد.
به منظور سنجشسختیکانیهاویاسنگهاده کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کردهاند که از لحاظ سخت بودن هرکدام یک درجه کامل فرق دارند. زیرا بعضی سنگها از هم دیگر نیم درجه قیاسی فرق دارند. وبا ما لش دادن این ده سنگ میتوان سختی سایر کانیها را با آنها مقایسه کرد. اینمقیاسبه نام مقیاس موس معروف است.[۱].این مقیاس توسط کانی شناس آلمانیفردریک موسابداع شدو
در این مقیاس، ترمترین کانی ویا تالک تباشیر با درجه سختی ۱ و سختترین کانی الماس با درجه سختی ۱۰ میباشد. سنگها در طبعیت به سه شگل ساخته شدهاند . کانی، رسوبی، و متحوله از جمله سنگهای سخت زیاده در میان سنگهای کانی است.مثلاً یاقوت زمرد و غیره
چرا ستارگان چشمک مي زنند؟
در واقع جو زمين مانع عظيمي در زندگي يک ستاره شناس محسوب مي شود! زيرا يکي از ويژگي هاي رنجش آورش اين است که نور را خميده مي کند؛ پديده اي که به نام شکست نور بارها با آن روبرو شده ايم.
در حقيقت نور با گذر از محيطي به محيط ديگر- براي مثال از آب به هوا يا عکس آن دچار شکست مي شود.
حتماً تا به حال متوجه شکل خميده ي قاشق چايخوري هنگامي که آن را وارد ليوان چاي مي کنيد شده ايد و اگر تا به حال براي ماهيگيري رفته باشيد احتمالاً دريافته ايد که اگر شکست نور را در نظر نگيريد با توري خالي از شام شب تان به خانه باز خواهيد گشت!
سراب
درباره ي جو زمين نيز همين طور است، نور با گذر از لايه هاي جو که داراي چگالي متفاوتي هستند مي شکند. براي مثال هواي گرم چگالي کمتري نسبت به هواي سرد دارد. لايه اي از هوا که درست بالاي آسفالت سياه رنگ خيابان قرار دارد از لايه هاي بالاتر از خود گرم تر است. نور با گذر از اين لايه ها مي شکند و اين همان چيزي است که موجب مي شود آسفالت روبروي شما در يک روز تابستاني مواج به نظر برسد، که به آن سراب مي گوييم.. لايه هاي هوا پرتوهاي نور را مي شکنند و موجب مي شوند آسفالت خيابان مايع به نظر برسد و حتي گاهي مي توانيد تصوير بازتابيده خودرو را در اين لايه ببينيد.
نزديک سطح زمين لايه هاي هوا تقريباً پايدار و يکنواخت هستند. اما فقط چند کيلومتر بالاتر دنياي ديگري حاکم است! در اين دنيا جريان هوا به طور مدام به اطراف تازيانه مي زند. بسته هاي کوچک هوا که سلول ناميده مي شوند و قطر تقريبي چند ده سانتي متري دارند، دائم به اطراف ميوزند و نور با گذر از اين سلول ها خميده مي شود.
در حقيقت نور ستاره ها تمام سال هاي نوري ميان زمين ما و ستاره ي مادرشان را يکنواخت طي مي کند و اگر با جو زمين روبه رو نمي شدند کاملا مستقيم به چشم ما مي رسيدند اما چه کنيم که زمين ما جوي گرد خود دارد.
هنگامي که نور ستاره از ميان اين جو و به طور مشخص سلول هاي هوايي مي گذرد، هر کدام از اين سلول ها پرتو مورد نظر را اندکي در جهتي تصادفي خم مي کند و البته در هر ثانيه صدها سلول هوايي در مسير اين نور قرار مي گيرند که موجب مي شوند نور ستاره کمي به اطراف بپرد.از طرف ديگر از روي زمين اندازه ي ظاهري يک ستاره بسيار کمتر از اندازه ي يک سلول هوايي است، بنابراين تصوير ستاره در نظر ناظر زميني مدام جهش خواهد داشت و در نتيجه ستاره سوسو خواهد زد!
در يک شب رصدي، ستاره شناس با اندازه گيري قطر ظاهري ستاره مشخص مي کند که ميدان ديد رصدي اش تا چه حد بد است! در حقيقت تصوير ستاره با چنان سرعت بالايي به اطراف پراکنده مي شود که چشمان ما آن را به صورت قرص مه آلودي از نور مي بيند.
هر چه ميدان ديد بدتر باشد اين قرص بزرگ تر خواهد بود. در يک شب معمولي، هرچه ميدان ديد بدتر باشد اين قرص بزرگ تر خواهد بود. در يک شب معمولي، ميدان ديد در حد چند ثانيه قوسي است (براي اين که تصويري به اين اندازه در ذهن تان داشته باشيد به خاطر بسپاريد که قطر ماه در حدود 2000 ثانيه ي قوسي است و چشم انسان فقط توانايي تشخيص جرمي را با حداقل قطر 100 ثانيه ي قوسي دارد).
از روي زمين، بهترين ميدان ديد ممکن معمولاً در حدود نيم ثانيه قوسي است. که کاملا بستگي به ميزان آشفتگي جو دارد. البته ميدان ديد با زمان نيز تغيير مي کند. گاهي ممکن است براي چند ثانيه جو ناگهان بسيار آرام شود، در اين هنگام صفحه ي ستاره انقباض چشمگيري خواهد کرد و از آنجايي که نور ستاره در ناحيه ي کوچک تري متمرکز مي شود ممکن است ستاره هاي کم نورتري را که پيش از اين نمي ديديد در محدوده ي رصدي خود بيابيد!
تصور کنيد که پشت چشمي تلسکوبي نشسته ايد و چند دقيقه اي است که به دنبال ستاره ي کم نور مرکزي يک سحابي جستجو مي کنيد و اين ستاره درست در مرز ميدان ديد تلسکوپ شما قرار دارد، براي لحظه اي ناگهان بهتر ديده مي شود و ستاره ي روح مانند با رنگ پريده ي آبي اش در محدوده ي ديد شما نمايان و فقط ثانيه اي بعد با افت افق ديد ناپديد مي گردد!
عادت غذایی سوسکهای کوچکی به نام "اپومیز" برای بسیاری از دوزیستان از قبیل قورباغه ها بسیار وحشتناک و دردآور است زیرا این سوسک با حضور در کنار دوزیستان اعتماد آنها را جلب کرده و سپس آنها را به قتل می رساند.
یکی از انواع سوسکهای زمینی عادت غذایی بسیار ترسناک و عجیبی دارد. این سوسک که "اپومیز" نام دارد بسیاری از دو زیستان که ابعاد بدن آنها چند برابر ابعاد بدن خودش است را کشته و می خورد، در حالی که معمولا دوزیستان از حشرات تغذیه می کنند نه حشرات از دو زیستان!
غذای معمول این سوسکها دیگر انواع بی مهرگان از قبیل پشه ها، کرمها و حشرات مرده است اما محققان در نهایت ناباوری مشاهده کردند هر زمان این سوسک در کنار یک دو زیست مانند قورباغه قرار می گیرد به راحتی آن را کشته و می خورد.
این سوسکها ترجیح می دهند پیش از شکار کردن یک دوزیست به خوبی شکار خود را شناسایی کنند از این رو در طول روز با به اشتراک گذاشتن پناهگاهشان با دوزیستان در نزدیکی آنها زندگی می کنند اما در شب همه چیز مرگبار شده و سوسک با حمله ای ناگهانی دوزیست را می کشد.
این سوسکها برای تامین غذای خود چندان وسواس به خرج نمی دهند و همه انواع دوزیستان را می خورند، از قورباغه ها گرفته تا وزغ، سمندر آبی و مارمولک.
نحوه به قتل رسیدن دوزیستان به این شکل است که سوسک ابتدا پشت دو زیست را می گزد که در نتیجه آن شکار از خود عکس العمل شدیدی نشان می دهد و تلاش می کند سوسک را به گوشه ای پرتاب کند.
سپس سوسک در پشت دو زیست شکافی به وجود می آورد که جاندار را طی چند دقیقه فلج می کند و در نهایت سوسک به آرامی خوردن غذایش را آغاز می کند.
در تازه ترین توضیح برای شکل گیری حلقه های زیبا و اسرارآمیز سیاره زحل، دانشمندان حدس زده اند که میلیاردها سال پیش، قمری یخی به اندازه تیتان با این سیاره برخورد کرده و حلقه ها را به وجود آورده است.
سال هاست که منشا شکل گیری حلقه های زحل ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده است. تا کنون نظریات متعددی برای توضیح چگونگی شکل گیری آن ها مطرح شده، اما در آنها تناقضاتی نیز به چشم می خورد.
اکنون یک دانشمند آمریکایی نظریه جدیدی را مطرح کرده که می تواند به حل راز حلقه های زحل کمک کند. رابین کاناپ از موسسه تحقیقاتی ساوث وست می گوید حلقه های زحل بر اثر برخورد یک قمر غول پیکر (با سطح یخی و هسته سنگی) با این سیاره در زمان پیدایش آن به وجود آمده است.
وی معتقد است قبل از برخورد، نیروهای جاذبه جزرومدی بین این دو جرم آسمانی باعث جدا شدن قسمتی از پوسته یخی این ماه شده که درنهایت باعث به وجود آمدن حلقه های اطراف زحل شده است.
این نظریه ممکن است برای اولین بار توضیح قانع کننده ای در مورد چگونگی شکل گیری ترکیب یخی و آب حلقه های زحل ارائه بدهد که ده ها سال است ذهن دانشمندان را به خود مشغول ساخته است.
۹۰ تا ۹۵ درصد از حلقه های زحل از ترکیب آب و یخ تشکیل شده، اما این حلقه ها دارای مقادیر بسیار کمی از سنگ هم هستند که بر اثر گرد و خاک بین سیاره ای و بمباران مداوم توسط شهاب سنگ های بسیار کوچک به آن اضافه شده اند. این حلقه ها در مرحله اول از یخ خالص تشکیل شده بودند؛ اما این که چگونه این حلقه های یخی به وجود آمده اند، همیشه به صورت یک راز ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده است
کارل مورای از دانشگاه کوئین مری و یکی از دانشمندان ماموریت کاسینی در این باره گفت: «اگر یک شیء، برای مثال یک سیارک یا حتی یک قمر متلاشی شود، ترکیبات سنگی بزرگی به جای خواهد ماند؛ اما در حلقه های زحل از سنگ های بزرگ خبری نیست.»
اکنون دو نظریه در مورد منشا شکل گیری این حلقه ها مطرح شده است. یکی از آن ها بر پایه متلاشی شدن دنباله داری از یخ در همسایگی زحل است که در نهایت این حلقه ها را به وجود آورده؛ اما نظریه دوم به کشیده شدن قمری کوچک توسط میدان گرانش این سیاره اشاره دارد.
در مورد نظریه اول، می بایست دنباله داری بسیار بزرگ به قطر چند صد کیلومتر به طور مرتب از کنار زحل عبور کند تا در نهایت بتواند سیستم حلقه های این سیاره را شکل دهد.
در مورد منشا قمری هم می بایست در این حلقه ها هم سنگ و هم یخ دیده شود، اما سوال اینجاست که بر سر سنگ های این حلقه ها چه آمده است؟
این پرسش ها باعث شده آقای کاناپ هر دو نظریه را مردود بداند و توضیح دیگری را ارائه کند. اگر یک قمر بزرگ به اندازه تیتان به زحل نزدیک شود، ما با دو رویداد مجزا روبه رو خواهیم شد، یکی ترکیب انرژی در هنگام شکل گیری سیاره و دیگری گرمای ناشی از جزرومد گرانشی.
تیتان بزرگ ترین قمر این سیاره است و بعد از گانیمید (قمر مشتری) بزرگ ترین قمر منظومه شمسی محسوب می شود.
پروفسور مورای معتقد است که «اندازه قمر» در فرضیه دکتر کاناپ، بهترین توضیح برای چگونگی شکل گیری طبیعی یخی حلقه های زحل است.
در نظریه او، قمری بزرگ به اندازه تیتان با سیاره زحل برخورد کرده و این اندازه تقریبا ۱۰ برابر مقیاس هایی است که قبلا در نظریات مختلف بیان می شد.
قسمتی از یخ سطح این قمر در هنگام نزدیک شدن زحل بر اثر نیروی جاذبه گرانشی جدا شده و سپس برخورد صورت گرفته است.
این عامل باعث شکل گیری حلقه های یخی غول پیکری در اطراف زحل شده و هسته سنگی این ماه نیز به سطح سیاره برخورد کرده است.
عبدالباسط محمد عبدالصمد در سال ۱۹۲۷ در روستای «المزاعزه» یکی از توابع شهر ارمنت در استان قنا در جنوب مصر به دنیا آمد. نسب خانوادگی وی از کردهای مهاجری میباشد که به هنگام لشکر کشیهای صلاح الدین ایوبی به همراه وی به تعدادکثیری از ترکیه به مصر مهاجرت کردند. پدرش عبدالصمد یکی از مدرّسین حفظ و تجوید قرآن کریم بود. عبدالباسط در ۶ سالگی به مکتب القران در ارمنت رفت. در ۱۰ سالگی حافظ کل قرآن شد. پس از اینکه عبدالباسط به سن ۱۲ سالگی رسید از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه دعوتهایی به سوی او روانه شد، چراکه گواهی استاد سلیم که به عبدالباسط اعطا شده بود نقطه اطمینان همه مردم بود.
او در سال ۱۹۵۰ در مراسمی که بر پا شده بود رفت. در آن مجلس یکی از نزدیکان عبدالباسط از مسئولین مجلس اجازه خواست تا او ۱۰ دقیقهای را به تلاوت بپردازد. عبدالباسط آیاتی از سوره احزاب را تلاوت کرد واین تلاوت عبدالباسط ۱٫۵ ساعت ادامه پیدا کرد و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت.
در سال ۱۹۵۱ عبدالباسط به رادیو مصر رفت. او پس از به دست آوردن شهرتی که در طول چند ماه بدست آورده بود به قاهره مهاجرت کرد. با ملحق شدن اوبه رادیو استقبال مردم در مصر برای خرید گیرندههای رادیوئی زیاد شد و در اکثر خانهها گسترش یاف .
عبدالباسط در ماه رمضان و یا غیر رمضان به کشورهای خارجی برای برگزاری محافل قرآنی یا دعوتهایی که از او میشد مسافرت میکرد. او در سفر به جاکارتا در کشور اندونزی در بزرگترین مساجد آنجا به تلاوت قرآن کریم پرداخت. در یکی از مساجد در حضور بیش از ۲۵۰ هزار نفر تا صبح در حالی که سر پا ایستاده بودند به صدای او گوش میدادند. از مشهورترین مساجدی که او در آنها به تلاوت پرداختهاست، مسجدالحرام درمکه، مسجد نبوی در مدینه، مسجد الاقصی در قُدس و مسجد ابراهیمی درفلسطین بودهاند.
استاد عبدالباسط در اتوبیوگرافی خود می گوید :"من به ۱۴ ایالت از ایالات آمریکا که در آنها مراکز مسلمین وجود داشت سفر کرده ام که تعداد زیادی از مسلمین در این مراکز هستند. از تفضل خدا، در همه کشورها موفق بودم . در لوس آنجلس ۶ نفر پس از شنیدن تلاوت قرآن کریم اسلام آوردند؛ در اوگاندا ۹۲ نفر. در آنجا دو مجلس داشتم: در یکی ۷۲ نفر از آنها و بقیه در مجلس دوم اسلام آوردند. حتی یک خانم گوینده تلویزیون همراه من بود که در آخرین روز خواست دستم را ببوسد و من متأثر شدم ولی نپذیرفتم . او تقاضا کرد به حج برود. به اوگاندائی ها گفتم اگر اجازه بدهید، بگذارید این خانم امسال به مسافرت حج برود. پس از آن، خواست که نامش را تغییر دهد، من نام" آمنه" را برایش انتخاب کردم. "
فرزند ایشان یاسر نقل می کند:"روزهای شنبه هر هفته ساعت هشت تلاوت پدر از رادیو مصر پخش می شد. در این ساعت همه اعضای خانواده بر سر سفره و کنار هم نزد پدر می نشستیم و به تلاوت ایشان گوش فرا می دادیم. همگی ما به مدت نیم ساعت سراپا گوش می شدیم، هیچکس تکان نمی خورد و حتی صندلی را هم تکان نمی داد و مرحوم پدر در اثنای پخش تلاوت، سر خود را روی آستینش می گذاشت و به فکر فرو می رفت.
ایشان در منزل با صوت تلاوت قرآن نمی کرد، مگر زمانی که عده ای از خبرنگاران یا مجریان رادیو یا عکاسان در منزل حضور می یافتند. اما عادت همیشگی ایشان این بود که هر روز پس از نماز صبح در اتاق خود قرآن می خواند. من وقتی شش ساله بودم با ایشان به مسجد امام شافعی می رفتم و به تلاوت های ایشان گوش می دادم. در برخی مراسم و محافل قرآنی و جشن ها که ایشان به تلاوت می پرداختند مردم حاضر از ایشان می خواستند تلاوتش را تکرار کند. من دوست داشتم که در برنامه های تلاوت ایشان همراه پدر باشم، او همواره مرا به تلاوت قرآن تشویق می کرد. به یاد دارم هر وقت در اتاق، قرآن می خواندم و او در اتاق دیگری بود و از حضور ایشان بی خبر بودم، او صبر می کرد تا من به آخر آیه برسم آنگاه وارد اتاق می شد. اگر در اثنای تلاوت وارد می شد من تلاوت را قطع می کردم و او برای اینکه من کارم را کامل تمام کنم پس ازتمام کردن آیه به نزدم می آمد، و این خاطره زیبایی برای من است."
زمانی که اسرائیل هنوز فلسطین را اشغال نکرده بود ایشان به دعوت مسلمانان آن دیار به فلسطین مسافرت کرد و در محل مسجدالاقصی سوره اسرار اتلاوت نمود. وقتی فلسطین اشغال شد، ایشان دائماً از این موضوع اظهار ناراحتی و تألم می کرد و نسبت به ظلم رفته بر فلسطین ابراز انزجار و بیزاری می نمود و آرزو داشت که بار دیگر بتواند به مسجدالاقصی برود و خاطرات گذشته را تجدید کند و اگر هم خود نتوانست، فرزندانش پا به فلسطین گذاشته و در مسجدالاقصی به تلاوت قرآن بپردازند.
فيزيك بدون شك علمي شگفت انگيز است. ذراتي كه وجود ندارند در احتمالات به حساب مي آيند، و زمان متناسب با سرعت حركت شيء تغيير مي كند. نشريه تلگراف، 10پديده عجيب از اين عجايب در علم فيزيك را با كمك تعدادي از كاربران توئيتر و كيهان شناسي به نام «ماركوس چاون» ارائه كرده است كه در ادامه از نظرتان مي گذرد.
خورشيد مي توانست از موز ساخته شده باشد
خورشيد بسيار پرحرارت است زيرا وزن چند ميليارد ميليارد ميليارد تني آن گرانش عظيمي به وجود مي آورد كه در نتيجه هسته ستاره را تحت فشاري غيرقابل تصور گذاشته و در نتيجه فشار بالاحرارت فوق العاده توليد مي كند. در صورتي كه به جاي گاز هيدروژن از ميلياردها ميليارد ميليارد تن موز استفاده مي شد نيز همان ميزان فشار و در نتيجه همان مقدار حرارت در خورشيد به وجود مي آمد. با اين حال با افزايش حرارت، اتم ها با بخش هاي مختلف ساختار ستاره يي برخورد كرده و انرژي اتمي را به وجود مي آورند كه در اينجا تفاوت ميان حضور هيدروژن و موز در ساختار خورشيد آشكار خواهد شد.
تمام ماده يي كه نسل بشر را به وجود آورده است در يك حبه قند جا مي گيرد
در اتم ها، 9999999999999/99 درصد فضا، خالي است و به همين دليل در صورتي كه تمامي اتم ها را به گونه يي به هم بفشاريم كه فضاي خالي ميان آنها از بين برود، يك قاشق چايخوري يا حجمي برابر يك حبه قند از اين ماده حدود پنج ميليارد تن وزن خواهد داشت: وزني 10 برابر مجموع وزن تمامي انسان هايي كه در حال حاضر در جهان حضور دارند. اين در واقع همان پديده يي است كه در ستاره هاي نوتروني رخ مي دهد و وزن آنها را تا حد غيرقابل باوري افزايش مي دهد.
آينده مي تواند گذشته را تغيير دهد
شگفتي جهان كوانتوم به اثبات رسيده است. آزمايش دو جداره كه نور را در دو حالت موج و ذره به اثبات مي رساند به اندازه كافي عجيب و غيرقابل تصور است به خصوص زماني كه اعلام شود مشاهده نور مي تواند آن را از موج به ذره يا برعكس تبديل كند. اما پديده هاي عجيب تر اين جهان پس از آزمايش «جان ويلر» فيزيكدان در سال 1978 خود را نمايان كرد. آزمايش وي نشان داد مشاهده يك ذره در زمان حاضر مي تواند سرنوشت ذره مشابه ديگري در گذشته را متحول سازد. طبق آزمايش دو جداره در صورتي كه هر يك از پرتوهاي نوري خارج شده از يكي از شكاف هاي صفحه آزمايش را مشاهده كنيد، در واقع پرتو را مجبور كرده ايد خصوصيات ذره يي به خود بگيرد و اگر به هدف برخورد پرتو چشم بدوزيد خصوصيت موج گونه به پرتو نور بخشيده ايد. اما در صورتي كه پس از عبور پرتو نور از شكاف به مسيري كه از آن ناشي شده است، چشم بدوزيد آنگاه است كه پرتو نور مي تواند در هر دوحالت شكل بگيرد. به بياني ديگر زمان حال بر گذشته پرتو نوري تاثير گذاشته است. اين آزمايش در آزمايشگاه تنها چند صد هزارم ثانيه به طول مي انجامد، اما در مشاهده نورهاي ناشي از ستاره هاي دوردست نيز صدق مي كند. در واقع مشاهده اكنون ستاره هاي دوردست مي تواند گذشته چند هزار يا ميليون ساله آنها را تغيير دهد.
تقريباً همه جهان گم شده است
مي توان به جرات گفت حدود 100 ميليارد كهكشان در جهان هستي وجود دارد كه هر يك از آنها از 10 ميليون تا 10 تريليون ستاره را در خود گنجانده اند. خورشيد زمين در مقايسه با اين ستاره ها يكي از كوچك ترين و ضعيف ترين ستاره ها به شمار مي رود و حتي مي توان نام كوتوله زردرنگ را روي آن گذاشت. در واقع در جهان هستي مقادير ترسناك و عظيمي از ماده مرئي وجود دارد كه انسان تنها قادر به مشاهده دو درصد از آن است. وجود اين مقدار ماده به دليل نيروي گرانش آنها پيش بيني مي شود و ماده تاريك نيز كه مقدار آن شش برابر جرم ماده مرئي تخمين زده مي شود بخش نامرئي جهان را تشكيل داده است. به گزارش مهر به نقل از منابع علمي جهان وجود انرژي تاريك به عنوان بخشي ديگر از جهان كه در واقع مابقي جهان را تشكيل داده است، موضوع را پيچيده تر خواهد كرد. اين نوع انرژي با گسترش سريع جهان در ارتباط است و به همراه ماده تاريك همچنان ناشناخته باقي مانده است.
جسم مي تواند سريع تر از نور حركت كند نور نيز هميشه بسيار سريع حركت نمي كند
سرعت نور در خلا300 هزار كيلومتر بر ساعت است با اين حال نور هميشه در خلاحركت نمي كند. براي مثال نور در آب با سرعتي يك سوم سرعت گفته شده حركت مي كند. در واكنش هاي اتمي برخي از ذرات به سرعت هاي بسيار بالايي دست پيدا مي كنند كه بخشي از سرعت نور است و در صورتي كه از ميان رابطي كه سرعت نور را خواهد كاست عبور كنند، در واقع مي توانند سريع تر از نور حركت كنند. چنين پديده يي درخششي آبي رنگ از خود به وجود مي آورد كه به «تشعشعات شرنكوف» شهرت دارد و با بمب هاي صوتي قابل مقايسه است. كمترين سرعتي كه تاكنون براي نور به ثبت رسيده است 17 متر بر ثانيه يا 61 كيلومتر بر ساعت بوده كه به واسطه عبور از ميان روبيديوم منجمد با حرارتي برابر صفر مطلق ايجاد شده است. اين ماده در اين حرارت در حالتي به نام چگالش «بوز- اينشتين» قرار دارد.
سياهچاله ها سياه نيستند
به طور حتم سياهچاله ها بسيار تاريكند اما سياه نيستند، زيرا اين پديده ها درخشان بوده و به آرامي نور خود را در تمامي طيف هاي نوري از جمله نور مرئي به اطراف منتشر مي كنند. اين تشعشعات كه «تشعشعات هاوكينگ» نام دارد نور خود و جرم سياهچاله ها را به تدريج كاهش داده و با از دست دادن منبع جرم سياهچاله ها تبخير مي شوند. به گزارش مهر به نقل از منابع علمي جهان، سياهچاله هاي كوچك در مقايسه با جرم شان و نسبت به سياهچاله هاي بزرگ تر با سرعتي بالاتر از خود نور منتشر مي كنند و بر همين اساس در صورتي كه برخورددهنده بزرگ هادرون براساس برخي نظريه ها از خود ميكروسياهچاله هايي توليد كند، آنها به سرعت تبخير خواهند شد و دانشمندان پس از آن قادر خواهند بود بقاياي تابش هاي آنها را مشاهده كنند.
تعداد نامحدودي نويسنده مطلب را نوشته و تعداد نامحدودي خواننده آن را مي خوانند
براساس مدل هاي استاندارد كيهان شناسي جهان مرئي با تمامي ميلياردها كهكشان و تريليون تريليون ستاره هايش تنها يكي از بي نهايت جهان هايي است كه مانند حباب هاي صابون در يك اسفنج در كنار يكديگر قرار گرفته اند. به دليل بي نهايت بودن آنها مي توان هر تاريخچه ممكني را برايشان در نظر گرفت. اما تعداد تاريخچه هاي ممكن براي اين جهان ها متناهي است زيرا تعداد محدودي پديده و تعداد محدودي نتيجه در بر داشته اند. تعداد اين پديده ها بسيار زياد اما متناهي است، پس همين پديده عيني و كنوني كه نويسنده اين مطلب نوشته و شما آن را مي خوانيد، بايد بي نهايت بار در زمان رخ داده باشد. شگفت انگيزتر از آن اين است كه بدانيم نزديك ترين همتاي ما در چه فاصله يي از ما قرار گرفته است. اين فاصله عددي برابر 10 به توان 10 به توان 28 متر تخمين زده شده است كه در صورت علاقه مندي به محاسبه آن مي توانيد از عدد يك و 10 ميليارد ميلياردميليارد صفر در برابر آن استفاده كنيد،
تصور بنيادين از جهان مسوول گذشته، حال و آينده آن نيست
براساس نظريه نسبيت خاص چيزي به نام اكنون، گذشته يا آينده وجود ندارد و قالب هاي زماني به يكديگر وابسته اند زيرا همه هستي در سرعتي برابر در حركت است. درصورتي كه انسان با سرعتي كاملاً متفاوت در حركت بود شاهد پير شدن زودهنگام يكي از نزديكان يا دير پير شدن وي نسبت به ديگران مي بود.
ذره مي تواند به صورت آني روي ذره ايي در آن طرف جهان تاثير بگذارد
زماني كه يك الكترون با همتاي ضدماده خود يا پوزيترون روبه رو مي شود، هر دو در درخشش كوچكي از انرژي خنثي شده و دو فوتون از اين برخورد متولد مي شود. ذرات زيراتمي مانند فوتون ها يا كوارك ها يك ويژگي به نام اسپين دارند كه به مفهوم چرخش است. اين ذرات در واقع حركت چرخشي ندارند، اما به گونه يي رفتار مي كنند كه انگار در حال چرخشند. جهت اسپين فوتون ها در زمان تولد در برابر يكديگر است و در نتيجه خنثي مي شوند. با توجه به رفتارهاي غيرقابل پيش بيني كوانتومي، گفتن اينكه كدام فوتون در مسير چپ گرد و كدام يك در مسير راست گرد حركت خواهد داشت، غيرممكن است و در واقع تا زماني كه يكي از آنها مشاهده نشود، هر دو در هر دو جهت حركت خواهند داشت اما به محض اينكه يكي از آنها مشاهده شود جهت راست يا چپ گرد را به خود گرفته و به هر جهتي كه حركت كند، همتايش در مسير متضاد آن حركت خواهد كرد. اين واقعيتي است كه در آزمايش ها به اثبات رسيده است.
هرچه سريع تر حركت كنيد سنگين تر مي شويد
در صورتي كه بسيار سريع بدويد به صورت لحظه يي و نه دائم، سنگين وزن خواهيد شد. سرعت نور مرز سرعت در جهان است در اين صورت زماني كه جسمي با سرعتي نزديك به نور در حركت است و شما به آن نيرويي وارد كنيد، به سرعت آن نخواهيد افزود بلكه تنها به آن انرژي اضافي وارد كرده ايد كه اين انرژي بايد در جايي قرار بگيرد. بهترين مكان براي قرارگيري اين انرژي جرم جسم است. براساس قانون نسبيت جرم و انرژي با يكديگر برابرند پس هر چه انرژي وارد شده بيشتر باشد، جرم افزايش پيدا خواهد كرد. البته اين افزايش وزن در انسان قابل چشم پوشي بوده و در عين حال غيرقابل انكار است.
چگونه 3بعدی می بینیم ؟؟؟
مخفف کلمه ۳Dimensial، به معنای یک شی سه بعدی است.
چیزی که عرض ارتفاع و طول (عمق) داشته باشد. محیط فیزیکی اطراف ما، یک محیط سه بعدی است. در واقع ما هر روز در یک محیط سه بعدی در حرکت هستیم. اما مغز انسان چطور قادر به درک محیط سه بعدی اطراف خود می باشد؟
همان طور که می دانیم چشم های هر انسان در حدود ۶. ۵ سانتیمتر از یکدیگر فاصله دارند، بنابراین به محیط اطراف از دو زاویه افقِ کمی متفاوت نگاه می کنند.
همانطور که ما به اطراف نگاه می کنیم، شبکیه هر چشم تصویری دوبعدی از محیط اطراف ضبط و برای مغز ارسال می کند. مغز این دو تصویر دوبعدی را طی فرآیندی ادغام و محیط اطراف را به شکل سه بعدی درک می کند. بنابراین انسان دارای قابلیت تشخیص عمق (depth perception) می شود.
قابلیتی که به ما اجازه می دهد اجسام دور را از اجسام نزدیک تشخیص دهیم و به راحتی درباره فواصل اشیا قضاوت کنیم. انسان به دلیل داشتن قابلیت دوربین دو چشمی (binocular vision)، محیط اطراف خود را سه بعدی می بیند.
اما جالب است بدانید که افراد monocular vision، یعنی کسانی که تنها از ناحیه یک چشم بینا هستند نیز می توانند محیط اطراف را به شکل سه بعدی درک کنند! همان طور که می دانیم یک تصویر دوبعدی، تنها دارای عرض و ارتفاع می باشد و از نظر فنی عمق ندارد. بنابراین در این تصویر همه چیز با یک فاصله، از نگاه بیننده به نظر می رسد.
اما بیننده به طور ناخودآگاه و با استفاده از تکنیک های سه بعدی مغز، تصویر را به شکل سه بعدی درک می کند.
مهم ترین تکنیک هایی که مغز انسان برای درک دنیا به شکل سه بعدی از آنها استفاده می کند، عبارت است از:
● چشم انداز برجسته (stereoscopic vision)
قابلیتی است که به دو چشم اجازه می دهد، تصاویری جداگانه با زوایای افق متفاوت تهیه کنند. در این تصاویر، اشیای نزدیک بسیار جدا و متمایز از اشیای دور می باشند.
● سازش با محیط (Accommodation)
همان طور که شما بر جسمی دور یا نزدیک متمرکز می شوید، چشم شما به شکل فیزیکی لنز خود را جابه جا کرده و آن را بر حسب فاصله ای که بر آن متمرکز شده اید، تغییر می دهد.
اختلاف منظر (Parallax) با توجه به این قابلیت چشم، هنگامی که انسان سر خود را از سمتی به سمت دیگر حرکت می دهد، به نظر می رسد که اشیای نزدیک بیشتر از اشیای دور حرکت می کنند و جابه جا می شوند.
● آشنایی با حجم اشیا (size familiarity)
اگر شما اندازه تقریبی شیئی را بدانید، از روی بزرگ به نظر رسیدن و کوچک به نظر رسیدن آن می توانید به طور تقریبی، فاصله آن شی را تا خودتان حدس بزنید. به طور مثال اگر بین دو جسم که می دانید اندازه یکسانی دارند، یکی بزرگ تر و دیگری کوچک تر به نظر بیاید، می توانید حدس بزنید که شی بزرگ تر به شما نزدیک تر است.
چرا ابرها سقوط نمیکنند!؟
منظره شگفتانگیزی است دیدن آسمانی که در زمینه آبی آن، ابرهای سپید به آرامی در حال حرکتند بخصوص اگر ابرهای پنبهای کومولوس باشند که مثل یک کپه پنبه غول پیکر در حال سفر طولانی هوایی خود هستند؛ اما تا حالا فکر کردهاید ابرها چطور آن بالا شناور باقی میمانند؟ لطفا پیش از این که حالت صورتتان را به حالت معروف عاقل اندر سفیه تغییر دهید چند جمله بعدی را نیز بخوانید.
من هم میدانم تا حالا کسی ندیده است که یک تکه ابر یکدفعه سقوط کند و با صدای بلندی به زمین بخورد. به نظر شما کدام گزینه عجیبتر است؛ این که ابر به زمین بخورد یا نخورد؟
همه ما میدانیم آب سنگینتر از هواست و باز هم بدیهی است ابر از قطرات ریز آب تشکیل شده است. پس چرا نمیافتد پایین؟
اگر هنوز هم شک دارید که دیدن یک ابر شناور در آسمان عجیب است، در نظر بگیرید هر قطعه ابر کوچک حدود 550 تن وزن دارد، یعنی تقریبا معادل وزن 100 راس فیل بالغ. یعنی اگر شما یک روز صبح از خانه خارج شوید و ببینید 100 فیل در هوا در حال شنا هستند، تعجب نمیکنید؟
اما اگر چگالی آب بیشتر از هواست و هر تکه ابر هم اندازه یک گله 100 تایی فیل جرم دارد و گرانش زمین هم سر جایش باقی است، پس چرا ابرها سقوط نمیکنند؟
واقعیت این است که ابرها سقوط میکردند اگر همه ذرات تشکیلدهنده آن به هم متصل بودند. ابرها از قطرات بسیار کوچک آب تشکیل شدهاند.
ابعاد هر یک از این ذرات قطری معادل یک تا 100 میکرون دارند. هر توده ابر از ذرات جداگانهای در این ابعاد ساخته شده است به طور میانگین در هر یک سیسی حجم ابر میتوان چند صد ذره کوچک پیدا کرد.
در واقع بین هر دو ذره فاصله بزرگی حدود یک ملیمتر فاصله وجود دارد. این یک میلیمتر چیزی حدود 100 برابر قطر ذرات است و در عمل میبینیم بسیاری از این ذرات در جریان حرکت توده ابر حتی به هم نزدیک هم نمیشوند و برخوردی با هم ندارند. اگرچه جرم کل ابر بسیار عظیم است، اما جرم تکتک ذرات سازنده آن بسیار پایین و ناچیز بوده به طوری که باید اثر جریانات هوایی و مقاومت هوا را روی آن محاسبه کرد.
به طور کلی جریانات هوایی که به دلیل گرمای سطح زمین از پایین به بالا جریان دارد کمک میکند تا تکتک این قطرات و در نتیجه کل ابر ساعتها به حرکت در آسمان ادامه دهد.
این ذرات تشکیلدهنده ابر بر جریان هوایی شناور میمانند و به این ترتیب کل ابر از سقوط باز میماند. البته میتوان این توضیح را دقیقتر هم کرد. با کوچک شدن قطر ذرات، میزان درگیری آن با محیط اطرافش بیشتر میشود.
نیرویی که لازم است تا یک کره کوچک را در محیطی فشرده (در این مورد هوا) حرکت دهد، طبق قانونی به نام استوکس محاسبه میشود.
با کمک این نیرو میتوان سرعت حدی سقوط این ذرات را حساب کرد، این سرعت با توجه به قطر ذرات آنقدر کم است که بیشتر از 2 سال طول خواهد کشید تا یک متر سقوط کند.
معلوم است که عمر هیچ ابری به این حد نمیرسد و پیش از رسیدن به این نقطه ابر دگرگون شده است.
به این ترتیب ابر تنها زمانی سقوط خواهد کرد که محیط فشردهتر و قطرات با هم ترکیب شده و ذرههای بزرگتری تشکیل دهند که بر اثر افزایش قطر، سرعت حدی سقوطشان افزایش یافته و به شکل باران به زمین سقوط کنند.
اگر فیلها هم میتوانستند اجزای بدنشان را از هم جدا کنند آنها هم میتوانستند در هوا شناور باقی بمانند.
جادوی حشرات برای راه رفتن روی آب
کشش سطحی، پدیدهای است که حشرات به کمک آن میتوانند روی سطح آب بمانند و حتی روی آب راه بروند. برای این کار، کافی است همانند یک آبدزدک پاهایی بلند داشته باشید و با زاویهای خاص روی آب گام بردارید.
تصویر زیر، الگوی سطح آب را در نقاط تماس دستوپای این زنبور روی سطح آب نشان میدهد. دستوپای حشرات تقریبا استوانهای شکل است و مقطعی دایروی دارد و به همین دلیل وقتی حشرات روی آب قرار میگیرند، نیروی وزن آنها نه در امتداد یک خط، که در بخش قابلتوجهی از استوانه پخش میشود.
به همین دلیل، مولکولهای سطح آب میتوانند ضمن حفظ پیوستگی خود، نیروی برآیندی به سوی بالا اعمال کنند که باعث شناور ماندن حشره روی سطح آب میشود. البته نباید فراموش کرد که این پدیده وقتی اتفاق میافتد که نسبت نیروی وزن به سطح تماس از حد مشخصی کمتر باشد.