با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
از معنی نام کشورها چه می دانید؟ نام کشورها بر گرفته از معانی ای هستند که در دوره هایی معرف آن کشور از روی معنی بودند اما امروزه فقط به عنوان یک نام مطرح اند که اغلب تصور می شود معنی ندارند. به گزارش جهان سایت ملایریها معانی نام ۱۱۰ کشور را نوشته است: آرژانتین:سرزمین نقره (اسپانیایی)؛ آفریقای جنوبی:سرزمین بدون سرما (آفتابی) جنوبی (لاتین، یونانی)؛
آفریقای مرکزی: سرزمین بدون سرما (آفتابی) مرکزی (لاتین،یونانی)؛آلبانی: سرزمین کوهنشینان؛ آلمان:سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن (فرانسوی – ژرمنی)؛آنگولا:از واژه نگولا که لقب فرمانروایان محلی بود؛ اتریش:شاهنشاهی شرق (ژرمنی)؛اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان (یونانی)؛ ازبکستان:سرزمین خودسالارها (سغدی-ترکی-فارسی/دری)؛اسپانیا:سرزمین خرگوش کوهی (فنیقی)؛ استرالیا:سرزمین جنوبی (از لاتین)؛استونی: راه شرقی (ژرمنی)؛ اسرائیل:جنگیده با خدا (عبری)؛اسکاتلند:سرزمین اسکاتها{در لاتین قوم گائل را گویند}(لاتین). افغانستان:سرزمین قوم افغان (فارسی)؛اکوادور: خط استوا (اسپانیایی)؛ الجزایر: جزیرهها(عربی)؛السالوادور:رهایی بخش مقدس (اسپانیایی)؛ امارات متحده عربی: شاهزاده نشینهای یکپارچه عربی (عربی)؛اندونزی:مجمع الجزایر هند(فرانسوی)؛ انگلیس: سرزمین پیر استعمار (ژرمنی)؛اروگوئه: شرقی؛ اوکراین: منطقه مرزی (اسلاوی)؛ایالات متحده امریکا:از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی؛ ایتالیا:شاید به معنی ایزد گوساله (یونانی)؛ایران: سرزمین آریاییها٬ برگرفته از واژهٔ «آریا» به معنی نجیب و شریف؛ ایرلند:سرزمین قوم ایر(انگلیسی)؛ایسلند:سرزمین یخ (ایسلندی)؛ باهاما: دریای کم عمق یا ریشدارها(اسپانیایی).بحرین: دو دریا (عربی)؛ برزیل:چوب قرمز؛ بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان (لاتین)؛بلژیک:سرزمین قوم بلژ (از اقوام سلتی)، واژه بلژ احتمالاً معنی زهدان و کیسه میداده؛ بلیز:یا از نام دزدی دریایی به نام والاس یا از واژهای بومی به معنای آب گل آلود؛بنگلادش:ملت بنگال (بنگلادشی)؛ بوتان: تبتی تبار؛ بوتسوانا: سرزمین قوم تسوانا؛بورکینافاسو:سرزمین مردم درستکار (از زبانهای موره –دیولا)؛ بولیوی:از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریکای لاتین؛ پاراگوئه: این سوی رودخانه؛ پاکستان:سرزمین پاکان (فارسی /دری).پاناما:جای پر از ماهی (زبان کوئِوا)؛ پرتغال:بندر قوم گال (از اقوام سلتی) (لاتین)؛پورتوریکو: بندر ثروتمند (اسپانیایی)؛ تاجیکستان:سرزمین تاجیکها (فارسی /دری)؛تانزانیا: این نام از همامیزی تانگانیگا(سرزمین دریاچه تانگا) + زنگبار است؛ تایلند:سرزمین قوم تای؛ترکمنستان:سرزمین ترک + ایمان=ترکیمان=ترکمان= ترکمن (سرزمین تورک هایی که مسلمان شده اند)، مربوط به سده های آغازین اسلام؛ ترکیه:سرزمین قویها (ترکی با پسوند عربی)؛جامائیکا:سرزمین بهاران. جیبوتی:شاید به پادری بافته از الیاف نخل میگفتند(زبان آفار)؛چاد: دریاچه ( زبان بورنو)؛ چین:سرزمین مرکزی (چینی)؛ دانمارک: مرز قوم "دان”؛ دومینیکن: کشور دومینیک مقدس (اسپانیایی)؛
رومانی: سرزمین رومیها؛زلاند نو:زلاند جدید (زلاند نام یکی از استانهای هلند به معنای دریاست)؛ ژاپن:سرزمین خورشید تابان (ژاپنی)؛ ساحل عاج: ساحل عاج؛ سریلانکا:جزیره باشکوه (سنسکریت)؛جزایر سلیمان:از نام حضرت سلیمان؛ سوئد:سرزمین قوم "سوی”؛سوازیلند:سرزمین قوم سوازی؛ سوئیس:سرزمین مرداب؛سودان: سیاهان (عربی)؛ سوریه:سرزمین آشور (سامی)؛سیرالئون: کوه شیر؛ شیلی: پایان خشکی- برف (از زبان بومی آنجا)؛ صحرا: بیابان (عربی)؛ صربستان:سرزمین قوم صرب (یوگسلاوی: سرزمین اسلاو های جنوب)؛ عراق: شاید از ایراک به معنای ایران کوچک (فارسی)؛عربستان سعودی:سرزمین بیابانگردان در تملک خاندان خوشبخت. واژه عرب به معنی گذرنده و بیابانگرد است، سعود یعنی خوشبخت؛ فرانسه:سرزمین قوم فرانک (از اقوام سلتی)؛فلسطین:یکی از اسامی قدیم رود اردن. فنلاند:سرزمین قوم "فن”؛ فیلیپین: از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ؛ قرقیزستان:سرزمین چهل قبیله (قرقیزی)؛ قزاقستان:سرزمین کوچگران (قزاقی)؛قطر: شاید به معنای بارانی (عربی)؛ کاستاریکا: ساحل غنی (اسپانیایی)؛کانادا:دهکده (زبان سرخپوستی”ایروکوئی”)؛ کلمبیا:سرزمین کلمب(کریستف کلمب)(اسپانیایی)؛ کنیا: کوه سپیدی (زبان کیکویو)؛کویت: دژ کوچک (هندی-عربی)؛ گرجستان:سرزمین کشاورزان (یونانی)؛ لبنان:سفید (عبری)؛ لهستان:سرزمین قوم "له”؛لیبریا: سرزمین آزادی. مجارستان: سرزمین قوم مجار (مجاری)؛ مراکش: مغرب؛ مصر: شهر – آبادی؛مقدونیه:سرزمین کوه نشینها، بلندنشینها (یونانی)؛ مکزیک:اسپانیای جدید (اسپانیایی)؛موریتانی: سرزمین قوم مور (لاتین)؛ میکرونزی: مجمع الجزایر کوچک (فراسوی)؛ نروژ: راه شمال؛ نیجر:سیاه (لاتین)؛نیجریه: سرزمین سیاه (لاتین)؛ نیکاراگوئهدریای نیکارائو (نام مردم آن منطقه) – آگوئه (اسپانیایی)؛واتیکان:گرفته شده از نام تپهای به نام واتیکان (اتروسکی)؛ ونزوئلا:ونیز کوچک؛ویتنام: اقوام "ویت” جنوبی (ویتنامی)؛ویلز:بیگانگان (ژرمنی)؛ هلند: سرزمین چوب (آلمانی)؛هند:پر آب (فارسی باستان)؛ هندوراس: ژرفناها (اسپانیایی)؛ یمن: خوشبختیونان: سرزمین قوم "یون”.
فتحالله بينياز :ادبيات دهـهي 80، خلاقيت بيبازتاب است
به عقيده ي بينياز پيشرفت و اعتلاي ادبيات داستاني دههي مورد نظر مانند ديگر عرصههاي زندگي اجتماعي بوده است؛
او با اشاره به نمود خلاقيت نويسندگان دههي 80 در برخي آثار گفت: شماري از نويسندگان خلاقيت و استعداد خود را در داستان کوتاهي يا بخشي و بخشهايي از يک رمان نشان دادند؛ اما اين جرقهها به دلايل پرشمار بازتاب وسيع اجتماعي نداشته است. مهمترين دليل در اينجا، بيگانه بودن آحاد جامعه با ادبيات داستاني جدي است؛
بينياز عامل ديگر در کمرنگ شدن نمود خلاقيت نويسندگان را مسائل معيشتي خواند و تأکيد کرد: خلاقيت، جدا از اينکه امري دروني است و به قول ماوراءطبيعيانديشان، نوعي الهام و به قول نظريهپردازان، «تجلي» است، رابطهي تنگاتنگي با دانش و اطلاعات و تجربهي زيسته دارد.
قبلا درباره ی اجزای اصلی جمله ی اسمیه صحبت کردیم.حالا نوبت جمله ی فعلیه است.
اجزای اصلی جملات فعلیه:
1-نهاد فاعلی:کننده و انجام دهنده ی کار را نهاد فاعلی می گویند.(یعنی کسی که کاری را انجام می دهد نهاد فاعلی نامیده می شود.)
2-مفعول:به کسی یا چیزی که در جمله کاری بر روی آن انجام می گیرد مفعول می گویند.مفعول معمولا همراه حرف«را»می آید .ژو در جواب دو سوال«چه چیزی را»و«چه کسی را»به دست می آید.
3-فعل خاص:قبلا در این مورد بحث شده است.
مثال:
محمّدشیشه های کلاس را پاک کرد.(جمله ی فعلیه)
نهادفاعلیمفعولفعل خاص
نکته ی 1:در این جمله«محمّد»کار پاک کردن شیشه های کلاس را انجام می دهد پس محمّد«نهاد فاعلی»است.
نکته ی 2:در این جمله کار پاک کردن بر روی شیشه انجام گرفته است پس شیشه نقش«مفعول»را دارد.
نویسنده و سینما گری است که در سال 1315 هجری شمسی متولّد شد.وی با داستان های کودک و نوجوان فعالیت های فرهنگی خود را شروع کرد و نخستین کتابش را با نام خانه ای برای شب در سال 1341 نوشت.بعد از انقلاب اسلامی زندگی نامه ی امام خمینی(ره) را با نام «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما آمد» نوشت.وی در خرداد 1387 در گذشت.برخی دیگر از آثار مهم او عبارت اند از:
1-کلاغ ها 2-سنجاب ها 3-دور از خانه 4-قصّه های ریحانه خانم
شیخ مشرف الدّین مصلح بن عبدالله شیرازی متخلّص به سعدی استاد سخن،شاعر و نویسنده ی بزرگ ایران است که در قرن هفتم هجری می زیست.به خاطر علاقه ای که به یکی از حاکمین زمان خود به نام سعد بن ابابکر بن سعد زنگی داشت به سعدی شهرت یافت.آثار مشهور او عبارت اند از:
1-گلستان(این کتاب به نظم و نثر نوشته شده است)
2-بوستان(این کتاب به صورت نظم یا شعر به رشته ی تحریر در آمده)
از عارفان مشهور ایران است که در قرن هشتم هجری می زیسته که نوشته هایی در زمینه ی عرفان و اندیشه ی اسلامی دارد.مهم ترین اثر او مثنوی گلشن راز است که در قالب مثنوی سروده است.
استاد دانشگاه و شاعر معاصر در سال 1338 در گتوند خوزستان متولد شد.در رشته های پزشکی و جامعه شناسی پذیرفته شد ولی آنها را رها کرد و به ادبیات روی آورد و در این رشته به درجه ی دکترا نایل شد.وی از شاعرین موفق پس از انقلاب اسلامی به شمار می آید.آثار مهم او عبارت اند از:
حکیم نظامی گنجه ای بزرگترین شاعر داستان سرای ایران که در اواسط قرن ششم و در اوایل قرن 7 زندگی نموده است.پنج کتاب دارد که به پنج گنج یا خمسه ی نظامی معروف هستند.این پنج کتاب عبارت اند از:
فعل:کلمه ای است که انجام گرفتن کار یا پذیرفتن حالتی را همراه با مفهوم زمان،شخص و مفرد یا جمع بودن نشان می دهد.
پیام ها یا ویژگی های فعل:
1-انجام گرفتن کار یا پذیرفتن حالت 2-زمان
3-شخص
4-مفرد یا جمع بودن
انواع فعل:فعل ها بر دوگونه اند:
1-افعال ربطی:فعل هایی هستند که توسط آن ها صفت حالتی (مسند) را به کسی یا چیزی (نهاد) نسبت می دهیم و عبارتند از«است،بود،شد،گشت و گردید»
نکته ی 1:اگر یکی از افعالربطی در جمله ای قرار بگیرد آن جمله جمله ی اسمیه یا اسنادی نامیده می شود.
نکته ی2:اگر فعل «شد» رد جمله ای معنی «رفت» بدهد فعل ربطی یا اسنادی محسوب نمی شود.
مثال:خود به طلب نمک شد.(یعنی خودش برای یافتن نمک رفت).در این جمله «شد» فعل خاص محسوب می شود و فعل ربطی نیست.
نکته ی3:فعل های گشت و گردید اگر به معنی «چرخیدن ، دورزدن یا گردش کردن» بیایند فعل ربطی محسوب نمی شوند بلکه فعل خاص هستند.
مثال:مخمد در باغ گشت یا پرنده در آسمان آبی می گردد.
2-افعال خاص:به غیر از پنج فعل ربطی «است،بود،شد،گشت و گردید»بقیه ی فعل ها را فعل خاص می گویند که اگر در جمله ای بیایند آن جمله را جکله ی فعلیه می گویند.
زبان چیست؟زبان یک نظام است که کار اصلی آن ایجاد ارتباط میان انسان ها است.(وسیله برای انتقال پیام است)
جمله چیست؟کلمه یا مجموعه ای از کلمه هاست که پیامی را از گوینده به شنونده یا از نویسنده به خواننده می رساند.
انواع جمله از نظر پیام و محتوا چهار گونه است:
1-جمله ی خبری:جمله ای است که توسط آن خبری را به دیگران می رسانیم.(در پایان این جملات نقطه(.) می گذاریم.)
2-جمله ی پرسشی:جمله ای است که توسط آن درباره ی چیزی یا کسی از دیگران سوال پرسیده می شود.در پایان این جملات علامت سوال(؟)می گذاریم)
3-جمله ی امری:جمله ای است که توسط آن به دیگران دستور می دهیم یا از آنان خواهش می کنیم کاری را انجام بدهند یا ندهند.(در پایان این جملات نقطه(.)می گذاریم.)
4-جمله ی عاطفی (تعجّبی):جمله ای است که احساسات و عواطف درونی انسان مثل(ترس،شادی،خشم،دعا،نفرت،تحسین،آرزو و...) را بیان می کند.(در پایان این جملات علامت (!) می گذاریم.)
مراعات نظیر(تناسب):هرگاه شاعر یا نویسنده ای در یک مصراع یا بیت با جمله کلماتی را که با هم داری ارتباط«کاری،معنایی،از نوع جنس» هستند را به کار ببرد مراعات نظیر یا تناسب نامیده می شود.
مثال:
مزرع سبز فلک و داس مه نو یادم از کشته ی خویش آمدو هنگام درو
در این بیت بین کلمات «مزرع سبز،داس،کشته و درو» مراعات نظیر وجود دارد.
تشبیه:هر گاه کسی یا چیزی رابه خاطر داشتن صفت یا حالتی به کسی یا چیزی دیگر که آن صفت یا حالت را به حدّ کمال دارد یا به داشتن آن معروف است ، مانند کنیم تشبیه نامیده می شود.(تشبیه کردن کسی یا چیزی به کسی یا چیز دیگری را به خاطر داشتن صفتی مشترک تشبیه می گویند)
طرفین اصلی تشبیه:1-طرف اوّل(مشبّه):کسی یا چیزی است که او را به کسی یا چیزی دیگر تشبیه کرده ایم.
2-طرف دوّم(مشبّه به):کسی یا چیزی است که طرف اوّل (مشبّه)را به او تشبیه
کرده ایم
وجه شبه:صفت مشترک میان طرف اوّل(مشبّه) و طرف دوّم(مشبّه به)است که باعث به وجود آمدن تشبیه شده است.
ادات تشبیه:کلماتی هستند که به وسیله ی آن ها (طرف اوّل(مشبّه) ) را به طرف دوّم(مشبّه به)تشبیه می کنیم و عبارتند از:(مثل،مانند،چون، همچون چو،همانند و ...)
نکته:در هر تشبیه وجو طرف اوّل (مشبّه) و طرف دوم (مشبّه به) اجباری است امّا وجه شبه و ادات تشبیه گاهی حذف می شوند.
تشخیص(جان بخشی به اشیا):هرگاه کار ها و رفتار های انسان را به اشیا ، حانوران وپدیده های دیگر نسبت دهیم تشخیص (جان بخشی به اشیا)نامیده می شود.(نسبت دادن رفتار های انسان به اشیا ، جانوران و پدیده های دیگر را تشخیص (جان بخشی به اشیا )می گویند)
مثال:جوجه گنجشک گفت می خواهم فارغ از سنگ بچه ها باشم
استفهام انکاری:به کار بردن جملات ، ابیات و عبارات سوالی که فعل آن ها به هر صورت باشد جواب آن بر عکس خواهد بود.(یعنی اگر فعل سوال منفی باشد ،فعل جواب مثبت خواهد بود و اگر فعل سوال مثبت باشد جواب منفی خواهد بود.)
به مثال زیر توجه کنید:
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟(جواب:هیچ کس نمی تواند)
مثنوی (دوگانه):شعری است که هر بیت آن قافیه ای جداگانه و مخصوص به خود را دارد که با قافیه بیت های دیگر فرق دارد.(شعری که مصراع های آن دو به دو باهم قافیه ای برابر دارند)
شکل گرافیکی مثنوی:
----------------------+ ----------------------+
----------------------= ----------------------=
----------------------= ----------------------=
----------------------# ----------------------#
چون در قالب مثنوی شاعر در هر بیت می تواند قافیه ی جدیدی بیاورد ،بهترین قالب شعر برای سرودن داستان ها این قالب شعر است.
قافیه:به کلمات هم وزن و هم آهنگی که حروف آخرشان مثل هم است و معمولا در پایان مصراع ها قبل از ردیف می آیند قافیه می گویند .(وجود قافیه در شعر اجباری است)
ردیف:به کلمه یا کلماتی که در پایان مصراع ها بعد از قافیه عینا تکرار می شوند ردیف می گویند.(وجود ردیف در شعر اختیاری است یعنی امکان نبودن آن در بیت وجود دارد)